۱۳۹۱ تیر ۲۷, سه‌شنبه

با زبان آتش

با زبان آتش
نگاهی به زندگی  اولریکه  ماینهوف
آیناز توکلی / نشر آتش/ تیرماه 1391
اینجا دانلود کنید
 نوشته ای که در پیش رو دارید، سومین بخش از مجموعه ای است که خواهیم کوشید در آن تصویری از زنان کمونیست و انقلابی عرضه کنیم. هدف دو گانه است. این زنان، در دو جبهه سانسور شده اند. بورژوازی به خاطر دشمنی با ایده ها و مبارزات شان آنان را نفی می کند. یا اگر آنقدر برجسته اند که انکارشان ممکن نیست، تحریف شان می کند. نگرش مردسالارانه در جنبش انقلابی و کمونیستی نیز به دلیل آن که زن بوده اند، اغلب در موردشان سکوت کرده است.
در این مجموعه خواهیم کوشید به فعالیت صرفا «سیاسی » این زنان بسنده نکنیم. چرا که عرصه خصوصی هم سیاسی است. نقش زنان در خانواده که مهد «زندگی خصوصی » و سلول پایه ای جامعه است، بخشی مهم از تقسیم کار ستمگرانه ای است که فرودستی زنان از آن سرچشمه میگیرد. کمتر زنی توانسته بدون شورش در عرصه زندگی خصوصی به یک فعالیت اجتماعی پرمعنا بپردازد. این مسئله شاید بیش از همه در مورد زنان کمونیست صادق باشد.
سعی می کنیم در نگاه به زندگی چند نمونه از زنان کمونیست و انقلابی، کمی از سنتی که مبارزۀ سیاسی را با «از خود گذشتگی » معنی می کند فاصله بگیریم. در این رویکرد با تعبیری محدود از «خود » روبروییم. ریشه این «خود » در تفکری است که روش زندگی رایج و مورد قبول جامعه را «حرف آخر » یا «راه طبیعی زندگی » و «اوج خوشبختی » می انگارد. انگار آرزوها و یا برنامه زندگی زنان بالاخره باید در خانه نشستن و رفت و روب و زائیدن و بچه بزرگ کردن، برای حظ بصر مردان کفش و البسه ناراحت پوشیدن، در مقنعه و چادر «ناموس » مردان شدن،
صبح تا شام پای دار قالی نشستن، یا پوسیدن پشت میز دفاتر و ادارات به ازای زیر حداقل دستمزد... خلاصه شود. انگار سرنوشت زنان اینست که مهره ای کم و بیش بی اراده باشند و اسیر روابط تکراری و خرفت کننده نظام استثمار باقی بمانند  تازه لذت هم ببرند! نه. ما خوشبختی را در مبارزه جست و جو می کنیم. در آرمان و آرزوهای بزرگ داشتن و نبرد برای تحقق آن ها در همین دنیا. زنان مبارزی که نام و زندگی شان را با مطالعه تاریخ می یابیم، خوشبخت بوده اند. چرا که مسیر زندگی شان را آگاهانه انتخاب کرده اند. اگر سختی هایی را تحمل کرده اند، منزلی از همین مسیر بوده است.
نگاه گذرای ما به زمینۀ تاریخی زندگی و مبارزۀ این زنان می تواند به درک تحولات و تصمیماتشان، و تاثیراتی که خود بر تاریخ گذاشتند کمک کند.
نشر آتش  تیر ماه 1391
 atash1917@yahoo
 برای دریافت بخش های اول و دوم می توانید به سایت زیر مراجعه نمائید:
http://nashreatash.blogspot.com

۱۳۹۱ خرداد ۳۱, چهارشنبه

آتش ـ شماره 7 منتشر شد

آتش ـ شماره 7 منتشر شد
تیر ماه 1391

در این شماره می خوانید:
اینجا دانلود کنید
ـ پایان خونین خرداد و درس هایش
ـ باید انتظارش را داشت!
ـ حمله به حق سقط جنین در ترکیه
ـ کردستان: زندگی در برزخ حاشیه
ـ گفت و گویی با چند کارگر نصاب دکل
ـ در ستایش ترانه هایی که معمولا ساخته نمی شود
ـ یادداشت آخر

روی سخن آتش با مردم ستمدیدۀ تشنۀ رهایی است. میخواهد آینهای باشد که کنشگران انقلابی و نواندیشان، اهداف و کم و کیف مبارزه خود را در آن ببینند.
شما را به همكاری دعوت میكنیم: با تهیه گزارش و مصاحبه، فرستادن تجارب مستقیم و حكایت رنجها، با اظهار نظر نقادانه و پیشنهاد، با ارسال طرح و عكس و آثار هنری نگارشی.
به پخش آتش به وسیعترین شكل ممكن و به شیوههای مناسب كمك كنید.
Weblog: n-atash.blogspot.com

باید انتظارش را داشت!

باید انتظارش را داشت!

یورش مزدوران امنیتی به ده ها نفر از فعالان جنبش کارگری که ظهر جمعه 26 خرداد در کرج اتفاق افتاد با موج محکومیت از سوی نهادها و گروهها و احزاب ایرانی و غیر ایرانی روبرو شد. نزدیک به 60 زن و مرد در ارتباط با فعالیت های «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری» به شکل وحشیانهای دستگیر و به کمیته مشترک واقع در زندان گوهردشت برده شدند. یورش ماموران با توهین به دستگیرشدگان و کتک زدن همراه بود. چند نفر از فعالان سرشناس جنبش کارگری در کردستان از جمله محمود صالحی هم در بین دستگیرشدگان بودند. تا زمان نگارش این متن کماکان 10 نفر از زنان و مردان بازداشت شده در حبس به سر می برند.
این اولین بار نیست که رژیم سرمایهداری ـ مذهبی به فعالان یک تشکل مدافع حقوق کارگران حمله می برد.  بارها این اتفاق را در نقاط مختلف ایران به ویژه در کردستان شاهد بودهایم. دستگیری فلهای مبارزان جنبش کارگری هم سابقه دارد. همین سه سال پیش بود که به ده ها نفر از کسانی که قرار بود در روز جهانی کارگر (اول ماه مه) تجمع مسالمت آمیزی در پارک لاله تهران داشته باشند حمله شد و 150 نفر بازداشت شدند.
علت چیست؟ بارها شنیدهایم و  گفته ایم که این رژیم از هر گونه تجمع و تشکل مردمی میترسد. این واقعیت برای خیلی از مردم به خصوص از وقایع خرداد 1388 تا به امروز آشکارتر شده است. پایه و اساس هراس رژیم، تحلیلی است که از درجه نارضایتی و نفرت بخشهای بزرگی از مردم نسبت به خود دارد. این ها از ظرفیت برانگیخته شدن آتش مقاومت و شورش در دل جامعه، حتی به بهانۀ بی آزارترین مناسبتها و عادیترین تجمعات، ارزیابی دارند. خوب می دانند که با طرحهای اقتصادی خانمان براندازشان و با این همه فشارهای اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیک، با اکثریت مردم دارند چه میکنند. میدانند که با سفتتر شدن طناب بیکاری و فقر و گرانی و سرکوب به گردن کارگران و زحمتکشان و کارمندان جزء و متوسط، احتمال واکنشهای اعتراضی شدید و موج وار بالا می گیرد.
پس منافع طبقه حاکمه حکم می کند با هرکس که بخواهد به نارضایتی مردم بیان متشکل دهد، یا در مورد جنایات روزمره نظام سرمایهداری و حافظانش افشاگری کند، یا با تلاش مبارزاتی خود روحیۀ حقطلبی را در جامعه دامن بزند، به شدت برخورد کنند. این گونه یورشهای وحشیانه هر چقدر هم که با عربده های قلدرانه انجام گیرد، به راستی برخاسته از ویروس ضعف و بحرانی است که به جان «سیستم عامل» این ها افتاده است. کارشان به جایی رسیده که هر بار هنرمندی، ورزشکاری، یا استاد مشهوری میمیرد یک مساله امنیتی ایجاد میشود. مامورانشان باید سراسیمه بروند و بازماندگان متوفی را وادار به دفن فوری و شبانه کنند مبادا فرصت و بهانه ای برای تجمع مردم فراهم آید، شعاری داده شود و شاید موجی راه بیفتد و الی آخر!
حالا که وضع حاکمان چنین زار است پس باید انتظار این گونه سرکوبها را هم داشت. نه اینکه دست روی دست گذاشت و یورش به تجمعات و نشستها را انتظار کشید! بلکه باید هوشمندانهتر تدارک دید و تماسها را برقرار کرد و جمع شد. مقاومت و اعتراض نمیتواند مخفی باشد اما تدارک و سازماندهی مقاومت و اعتراض را نباید با گارد باز انجام داد. استفاده از امکانات و روزنههای فعالیت علنی به ویژه در عرصۀ مبارزات حقطلبانه و روزمره کارگران و زحمتکشان را نباید با خوشخیالی و رفتار آماتوری یکی گرفت.
برگرفته از نشریه شماره 7 آتش