۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

چرا این زمین لرزه ها پس لرزه ندارد


چرا این زمین لرزه ها پس لرزه ندارد

حمید محصص



زمین لرزۀ بیست و یکم مرداد در آذربایجان شرقی بیش از 200 شهر و روستای منطقۀ اهر و ورزقان و هریس را تکان داد که در این میان 60 روستا به میزان 80 درصد تخریب شد. ساعت 5 بعد از ظهر بود که خانههای غیر استاندارد آجری یا کماکان کاه گلی بر سر زنان و کودکان آوار شدند. جمعیت نسبتا کمِ روستاها و این واقعیت که در ساعت وقوع حادثه بسیاری از مردان خانه بر سر کار بودند باعث شد شمار قربانیان دو زمینلرزه در دامنۀ 6 ریشتر از چند صد کشته و چند هزار زخمی فراتر نرود.

هر بار که چنین وقایعی اتفاق میافتد خیلیها به فکر خدا میافتند. بعضیها شروع میکنند به گلایه که «خدایا! رحمت و عدل و انصافت کجاست؟ چرا همیشه محرومان و فقیران باید قربانی این بلایا باشند؟» جوانترها و شورشیترها کفری میشوند و به زمین و زمان فحش میدهند. خیلی از مردم به خود آرامش میدهند که «حتما حکمتی در کار است.» فکر میکنند خدا مثل مدیر یک شرکت بیمه آن بالا نشسته و تا روز قیامت خسارات و لطمات بدبخت بیچارهها را حساب میکند تا بعدا تمام و کمال اجرشان را بدهد. اما بیشتر از همه کسانی زمین لرزه و سونامی و سیل و امثالهم را کار خدا و نشانۀ حکمت الهی معرفی میکنند که مسئولیت این فجایع به عهدۀ خودشان است. اینها مسئول مدیریت جامعهاند. اعضای هیئت حاکمهاند. نمایندگان طبقۀ حاکماند. بلایای طبیعی که هیچ، اینها حتی گرانی را هم کار خدا قلمداد میکنند.

اشاره به مورد ژاپن و واکنش این کشور به زمین لرزههای شدید میتواند برای مردم ما آموزنده باشد. ژاپن جامعهای سرمایهداری است. طبقۀ حاکمه بهرهکشی از زنان و مردان کارگر را سازمان میدهد و سرمایه هایش در شبکۀ جهانی نظام امپریالیستی به کسب سود در نقاط مختلف دنیا مشغولند. اما در همین جامعۀ طبقاتی سالیان سال است که با به کار گیری شناخت علمی، تخصیص بودجۀ کافی، استفاده از فن آوری مناسبِ جغرافیای زلزله خیز و برنامه ریزی پیشگیرانه و موثر آموزشی و تدافعی برای مقابله با بحران، موفق شدهاتد تعداد قربانیان زمین لرزههای پیاپی و شدید را به حداقل برسانند.

اتکاء هرچه بیشتر به علم باعث میشود که تودهها به نیروی دگرگون کنندۀ انسان بیشتر آگاه شوند. این جهتگیری و عملکرد، انسانها را از خرافه و ماوراء الطبیعه بیشتر دور میکند حتی اگر در حرف کماکان خداباور باشند. برای رو کردن به شناخت علمی، ابزار علمی و تلاش برای تکامل آنها باید برای زندگی اینجهانی احترام قائل بود، برای جان تودههای مردم ارزش قائل بود، فریفتۀ دعا و وعدۀ بهشت نشد. برای پیشرفت علمی و مقابله با بلاهای طبیعی باید به حد کافی از هر آنچه خرافه و ضد علم است فاصله گرفت. یعنی همان کاری را کرد که بیشتر دانشمندان انجام میدهند ـ خواه خود را خداباور و دیندار بدانند یا ندانند. جامعهای که چنین نکند درهای آزمون و تجربۀ علمی و دستیابی به قانونمندیهای جهان مادی را بر خود می بندد و همچنان تسلیم توضیحات کهنۀ مذهبی در مورد علل وقایع باقی می ماند. توضیحات فریبکارانه و ضد انسانی از این دست که: «هر بلایی که بر سر قومی میآید نتیجۀ نافرمانیاش از احکام الهی است.»

البته در جامعۀ ما هر بار که چنین وقایعی اتفاق میافتد زبانهای بسیاری به انتقاد گشوده میشود. مثلا در همین مورد اخیر خیلیها صدا و سیمای جمهوری اسلامی را به نقد کشیدند که چرا اخبار زمین لرزه را دیر پخش کرد یا به اندازۀ کافی به آن نپرداخت. یا چرا «خنده بازار» را به احترام قربانیان حادثه و مردم سوگوار از جدول برنامه هایش حذف نکرد. گروهی دیگر از عدم آمادگی ستاد بحران شهرستان اهر و کُندی عملیات کمک رسانی هلال احمر انتقاد کردند. کسانی که به طور کلی نسبت به هر اقدام مقامات کشور بی اعتمادند و حق هم دارند بی اعتماد باشند، هشدار دادند که کمکهای نقدی و جنسی را تحویل نهادهای حکومتی و مذهبی ندهید بلکه سعی کنید مستقیما به دست زلزله زدگان برسانید. خیلیها از وقاحت رحیمی معاون احمدی نژاد به خشم آمدند که میخواهد تا سقف 12 میلیون تومان به بی خانمانها وام بدهد و بعدا با بهرۀ 4 درصد این پول را از آنان پس بگیرد! پرسیدند اگر زلزله  کار خداست و شما هم نمایندگان خدا روی زمین هستید که خودتان باید خسارت کار خدا را به طور کامل به مردم بپردازید. وام دادن و بهره گرفتن دیگر چه صیغهای است؟! انتقادها و اعتراضهای این روزها مخلوطی است از خشم و بی اعتمادی بر حق مردم نسبت به هیئت حاکمه فریبکار و فاسد از یک سو و دعواها و رقابتهای جناحهای حکومتی از سوی دیگر.

متاسفانه بسیاری از مردم معترض و منتقد در این جور موارد عملا به همان راه حلی متوسل میشوند که با نگاه و سیاستهای طبقۀ حاکمه خوانایی دارد. برای مثال ابراز همدلی و کمک به آسیبدیدگان و بازماندگان قربانیان ـ علیرغم صداقت و صمیمیتی که در آن نهفته است ـ از محدودۀ «فرهنگ صدقه» فراتر نمیرود. بیش از آنکه برخاسته از یک فرهنگ تعاون آگاهانه برای متحد شدن و به دست گرفتن زندگی خود و نزدیک شدن به راه حل واقعی چنین مصائبی باشد، بازتاب ترحم است. احساس وظیفهای است شبیه به پرداخت خمس و زکات به امید اجر دنیوی و اخروی. احساسی لحظهای و زودگذر است چرا که به ریشهها نمیپردازد؛ چرا که ریشهها را نمیشناسد. فرهنگ تعاون آگاهانه صرفا به جمع آوری پول و پتو و مواد غذایی و دارو برای زلزله زدگان محدود نمیشود، صرفا ابراز همدردی در محل یا از راه دور با حادثه دیدگان نیست. زیربنای فرهنگ تعاون آگاهانه، تبلیغ و ترویج این سیاست در میان مردم است که مبنای هر برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی در کشور باید منافع و سلامتی و رفاه و آرامش اکثریت جامعه یعنی زنان و مردان کارگر و زحمتکش در شهر و روستا باشد. که اگر حکومتی مسئولیت کمبودها و محرومیتها را به عهده نگرفت و مردم را به «خواست خدا» احاله داد فقط شایسته برانداختن است. که اگر مسئولان یک نظام در برنامهریزیهای کلان و تخصیص بودجه برای ایمن سازی و مقاومسازی ساختمان ها، اولویت را به محل سکونت و کار طبقۀ حاکمۀ سرمایهدار و نهادها و مراکز سرکوب نظامی و امنیتی و مغزشویی مذهبی دادند، باید به اتهام خراب کردن خانه بر سر مردم محاکمه شوند. فرهنگ تعاون آگاهانه، کمک به سازماندهی اعتراض محرومان و تکامل آن به سطح مقاومت و مبارزۀ آگاهانه برای به دست گرفتن سرنوشت خویش است. اگر در پی هر بلای طبیعی چنین بذری در بین مردم افشانده نشود، پسلرزههای رهایی بخش در کار نخواهند بود.
بر گرفته از نشریه شماره 9 آتش