بعد از اجلاس غير متعهدها....
«ما اینيم!»: اين خلاصه چیزي است كه جمهوري اسلامي مي خواست
با برگزاري اجلاس سران كشورهاي غير متعهد در تهران به مردم ايران و جهانيان وانمود
كند. اما امروز از هر كس كه در مورد اجلاس بپرسي با واژه هايي نظير «افتضاح»، «تحقيرآميز»
و «تف سر بالا» از آن ياد مي كند.
جمهوري اسلامي در تحقق اهدافش از برگزاري اجلاس تهران شكست
خورد. هنوز هيچكس دقيقا نمي داند كه چند ميليارد خرج تدارك و برگزاري اين نمايش
شده بود. نبايد انتظار داشت كه اين رژيم ضدمردمي بيايد ليست هزينه هايي كه از جيب
مردم زحمتكش و فقرزده ايران براي اين كار شد را ارائه دهد. اما آنچه در ذهن مردم
حك شد، حضور هزاران نيروهاي انتظامي و بسيج و سپاه در تهران براي پيشبرد يك حكومت
نظامي دو هفته اي بود، صدها ساعت برنامه تهوع آور صدا و سيما براي تبليغ اين
كارزار پوشالي بود.
حالا كه زندگي عادي دوباره به شهر تهران بازگشته، فرماندهان
انتظامي جمهوري اسلامي (احمدي مقدم و رادان) گوشه اي از نگراني و ترسي كه از «خطرات
احتمالي» در روزهاي برگزاري اجلاس داشتند را با ارائه چند آمار به نمايش مي
گذارند:
فقط درقرارگاه حفاظت از شخصيت ها 960 نفردرگير بودند و قبل از شروع اجلاس بيش از ۴ بار كل عمليات جابجايي و
كنترل مسيرها را تمرين كردند. 110 هزار نيرو از
بين دانشجويان بسيجي، عوامل ستادي و نيروهاي احتياط در سطح شهر مستقر شده بودند.
گشت هاي بازرسي خودروها قدم به قدم بر پا بود. براي «حفظ آبروي نظام» چندين هزار معتاد
و كارتن خواب و کودک خیابانی و ... يك شبه از خيابان هاي شهر پاكسازي شدند. (جالب
تر اينكه احمدي مقدم از وضع تهران در روزهاي اجلاس چنين نتيجه گيري مي كند كه با
سه برابر كردن نيروهاي كنترل و حفظ امنيت در شهر موفق شديم در اين دو هفته يك سوم
از بروز جرائم بكاهيم. اين حرف در واقع پيشنهادي براي ادامه برقراري حكومت نظامي
یا شبه حکومت نظامی در تهران است.)
از آنجا كه كنترل بزرگراه ها و خيابان هاي شهر به ويژه در
محلات پيرامون محل برگزاري اجلاس (ولنجك ـ چمران) نگراني هاي امنيتي رژيم را به
طور كامل رفع نمي كرد، تصميم گرفتند كه با تشويق اهالي به مسافرت چند روزه (و وعده
اضافه كردن 30 ليتر به سهميه بنزين طي اين دوره) شهر را خالي از سكنه كنند. مجريان
راديو دم به ساعت تبليغ مي كردند كه خانواده ها با شور و شوق خاصي اين فرصت را
مغتنم شمرده اند و جاده هاي شمال پر است از مسافران اجلاسي!
اما جمهوري اسلامي واقعا چه اهدافي را دنبال مي كرد؟ 1) مثل
هميشه مي خواست اوضاع كشور و نظام را نزد قدرت هاي جهاني و منطقه اي «امن و امان»
وانمود كند. اعلام كند كه ديگر از مخالفان خبري نيست. خود را نزد توده هاي ناآگاه
دركشورهاي تحت سلطه نماينده مشروع مردم ايران جا بزند و ژست هاي پوچ و دروغين ضد
امپرياليستي بگيرد. 2) هدف ديگرش اين بود كه با برقراري يا تجديد روابط اقتصادي و بازرگاني
با بعضي از كشورهاي حاضر در اجلاس راه هاي تازه اي براي دور زدن تحريم هاي جهاني
پيدا كند. 3) البته در آستانه برگزاري اجلاس، سران رژيم خيال داشتند براي نجات
دولت بشار اسد يك صف بندي حمايتي جديد در بين «غير متعهدها» به وجود بياورند و هم
زمان خود را به عنوان اهرم «حل بحران سوريه» به قدرت هاي جهاني معرفي كنند. اما
خيلي زود فهميدند كه اين پروژه از حمايت قابل اتكائي در بين كشورهاي عضو
غيرمتعهدها برخوردار نيست. بنابراين زبونانه تصميم گرفتند آن را كنار بگذارند.
اينكه خامنه اي و احمدي نژاد در سخنراني هايشان از سوريه حتي نام هم نبردند بازتاب
همين مساله بود.
اهداف اجلاس تهران براي جمهوري اسلامي هم در بين پاييني ها
شكست به بار آورد و هم در بين بالايي ها.
قشرهاي كم درآمد كه جز تمسخر و فحش و لعن و نفرين چيزي نصيب رژيم نكردند.
چرا كه تعطيلي هاي ادامه دار در اين اوضاع وخيم اقتصادي براي بسياري از مردم
معنايي جز كمتر شدن درآمدها ندارد. برای
بسیاری از مردم این سوال طرح شده که تا چه اندازه یک حکومت باید خوار و منفرد باشد
که برای نمایش چهره ای دیگر از خود، برای بی لیاقتی اش در تامین حداقل امکانات
رفاهی برای مردم ناچار شود سرکیسه را برای چند روزی شل کند، به "زیبا
سازی" شهر دست بزند تا در برابر چشمان "اجلاسی" ها تصویری آرام و
تمیز و بی ترافیک از تهران ارائه دهد. تا چه اندازه یک حکومت باید بی پایه و ترسان
باشد که برای برگزاری یک اجلاس، دهها ایست بازرسی بهراه بیندازد تا کیسه خرید
نخود لوبیای مردم را هم چک کنند و مخل زندگی و کسب و کار روزمره شود. تا چه اندازه
یک حکومت باید بی مایه و دروغگو باشد که این اقدامات را نشانهی "ثبات و
اقتدار" بنامد و نه نشانهی ضعف و اعمال حکومت نظامی. ثبات و اقتداری که قرار
است اینطور نمایش داده شود مثل بنا کردن خانه بر روی شن است. كساني كه از بينش
سياسي تري برخوردارند مي گويند اين چه جنبش عدم تعهدي است كه رياست قبلي اش با رژيم
ديكتاتوري وابسته به آمريكاي مصر بود و مزدوران شناخته شده اي نظير كرزاي و كارگزاران
امپرياليست هاي غربي در آفريقا و آمريكاي لاتين و آسيا عضوش هستند.
جنبش غير متعهدها در ابتداي تاسيسش در اواخر دهه 1950
ميلادي (اواخر دهه 40 شمسي) مخلوطي بود از حكومت هاي بورژوازي ملي و يا آن دسته
رژيم هاي وابسته اي كه بعد از پايان جنگ جهاني دوم ايجاد شده بودند و ژست استقلال
مي گرفتند. اين ها مي خواستند در دعوايي كه بين دو قطب جهاني آمريكا و شوروي جریان
داشت، به اصطلاح جانبدار نباشند و روابط شان را با هر دو طرف حفظ كنند. طي سال هاي
بعد رشته هاي وابستگي اقتصادي و سياسي و نظامي كشورهاي عضو غير متعهد به قدرت هاي
امپرياليستي غرب و شرق محكم تر شد. بعضي شان بيشتر جانب آمريكا و اروپا را گرفتند
و بعضي شان متحد بلوك شرق شدند. بعد از پايان جنگ سرد و فروپاشي شوروي، و با ادغام
هر چه بيشتر اقتصادها در چارچوب روند گلوباليزاسيون امپرياليستي، نهاد «غير
متعهدها» به طور كلي ـ حتي در ظاهر نيزـ موضوعيتش را از دست داد. اين نهاد حالا
فقط مجمعي است كه مرتجعان دلال و وابسته هر از گاهي در آن گرد مي آيد تا برخي مراودات
اقتصادي را تنظيم كنند؛ اينجا و آنجا بده و بستان هاي ديپلماتيك و سياسي دوجانبه
را سازمان دهند؛ يا در جمع نوكران امپرياليسم قدرت خود را به رخ رقيبان شان بكشند.
در همين چارچوب نيز اجلاس تهران چيزي جز رسوايي براي جمهوري
اسلامي به بار نياورد. ماجراي سخنراني محمد مرسي كه به تازگي به صلاحديد آمريكا و
حمايت حاكمان مرتجع سعودي در مصر به قدرت رسيده همچنان بر سر زبان هاست. مرسي و
بان كي مون دبير كل سازمان ملل متحد در واقع زبان آمريكا و غرب در اجلاس تهران
بودند. مرسي با آگاهي از ضعف و بحران و چندپارچگي سران جمهوري اسلامي بر رژيم
بشار اسد تاخت و آشكارا خواهان سرنگوني او شد. بان كي مون هم بر مساله هسته اي و حقوق
بشر و انتقاد از کسانی که هولوکاست را منکر میشوند انگشت گذاشت. انگار با هم
تقسيم كار كرده بودند تا هيچ شكاف و درزي از جمهوري اسلامي از حمله در امان نماند.
تحريف حرف هاي مرسي توسط مترجم صدا و سيما به هنگام پخش زنده تلويزيوني (تبديل
کردن سوريه به بحرين!) مايه تمسخر بيشتر رژيم توسط مردم و مخالفان شده و در رسانه
هاي گروهي جهان و محافل ديپلماتيك نيز به رسوايي بيشتر جمهوري اسلامي انجاميده
است.
نكته آخر اينكه، پوچي و روي هوا بودن شعار جمهوري اسلامي
يعني «مشاركت در مديريت جهان» بيش از هر جا در سخنراني پاياني احمدي نژاد در اجلاس
تهران به نمايش درآمد. تاكيد او بر فرارسيدن «روزي كه او خواهد آمد» و مسيح نيز
همراهش خواهد بود و همه ملل دنيا بايد براي چنان روزي از همين امروز تدارك ببينند،
احساسي بين حيرت و تمسخر و عصبانيت را در بين سران دولت هايي كه قرار است دوست
جمهوري اسلامي باشند به وجود آورد. از حرف هاي احمدي نژاد پيشنهادي بيشتر از
سپردن مديريت شوراي امنيت و احتمالا حق انحصاري وتو به امام زمان بيرون نمي آمد.
نشريه «آتش» ـ 15 شهريور 1391
n-atash.blogspot.com
email: atash1917@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر